*still with me*PT9
ساعت هفت بود اماده شدم . یه ارایش لایت و یه لباس ساده ی مشکی موهام رو هم دم اسبی بستم از اتاقی که کوک بهم داده بود اومدم بیرون که دیدم اونم مشکی پوشیده ومنتظرم بود بهم نگاه کرد و گفت
-واو واقعا قشنگ شدی بانوی من. لبخند پر از خجالتی بهش زدم
+تو هم خیلی خوب شدی
رفتیم سمت ماشین و سوار شدیم. رسیدیم دم در خونه ی مینسو. اومده بود بیرون و منتظرمون بود کوک براش بوق زد و گفت
-چه طور خوشگله. سوار شو
÷برو اقا مزاحم نشو) و سوار شد
وقت داشتن باهم شوخی میکردن با پوزخند بهشون نگاه میکردم مینسو سوار شد حال و احوالی کردیم کوک به سمت بار حرکت کرد رسیدیم و رفتیم سمت خلوت ترین قسمت بار و کنارهم نشستیم کوک یه ودکا سفارش داد داشتیم میخوردیم و حرف میزدیم که یکی از هرزه های بار اومد سمت کوک نشست روی پاهاش و گفت
(چه طوری ددی؟)
-با زبون خوش میگم بهت برو اونور(خیلی جدی)
اما نرفت که هیچی دستش رو کشید رو خط فک کوک و گفت
(اوفففف ددی) کوک عصبانی شد و یه سیلی بهش زد و پرتش کرد اونور و گفت
-گمشو عوضی.
+چرا زدیش حالا؟
-من زیاد بار میومدم ی دوره ای میدونم چه طوری باید با هرزه ها رفتار کرد
مینسو خندید و گفت
÷با رفیقم اینجوری رفتار نکنیا.
+مینسو. مگه من هرزه ام شترمرغ با رفیقت درست حرف بزن
-ا/ت تو اتفاقا دختر خیلی خوبی هستی.
توی همین حال و هوا بودیم که من گفتم
+من میرم یکم قدم بزنم کوک و مینسو سرشون رو به معنی باشه تایید کردن و کوک گفت
-اتفاقی افتاد بهم زنگ بزن یا صدم بزن
حرفش رو تایید کردم و رفتم داشتم قدم میزدم و به شرابا و لیوانا و ادمایی که یا از سر بیکاری یا برای قرار یا از سر عادت اومده بودن نگاه میکردم که با برخورد به یه نفر به خودم اومدم واتتت ای این که سونگ هیونه اکسم بدون هیچ حسی خیلی خشک بهش نگاه کردم بهم نگاه کردو گفت
(خانم خانما از این طرفا . مارو نمیبینی حالت خوبه؟)
+خفه شو
(چه زبون درازم شده.)
پشت رو کردم بهش که دستم رو کشید و بردم خلوت ترین جای بار کلی جیغ زدم
+یااااا ولم کن عوضی. کوککککککک.
یعنی دقیقا جایی که مینسو و کوک نشسته بودن.
*کوک ویو*
دقیقا بهد از چند دقیقه که ا/ت رفت من و مینسو داشتیم راجب فردا حرف میزدیم که با صدای ا/ت به خودم اومدم که دیدم یه مرد گرفتتش و داره اذیتش میکنه از جام بلند شدم رفتم سمت اون مرده
با یه لگد به پهلوش از ا/ت جداش کردم ا/ت رو بغل کردم و گفتم
-ا/ت خوبی؟
سرش رو به معنی اره تکون داد که مرده اومد سمتمون و گفت
(اوه شما کی باشید؟)
-کوک دوست پسر ا/ت و شما؟
(من سونگ هیون دوست پسر قبلی ا/ت)
بهش نگاه کردم و دوتا کف گرگی خوابوندم توی صورتشو گفتم
-عوضی وقتی دیگه باهم رابطه ای ندارید حق نداری اذیتش کنی قطعا یه دلیلی داشته که ازت جدا شده اونقدری زدمش که دیگه نا نداشت البته اگه ا/ت نمیگرفتم بیشترم میزدمش بعد از این که یه دل سیر زدمش دست ا/ت رو گرفتم و رفتیم سمت مینسو ا/ت گفت
+امیدوارم دیگه کسی مزاحممون نشه.
هم من هم مینسو حرفش رو تایید کردیم و با خیال راحت نوشیدیم مینسو خیلی نخورد منم همینطور اما برعکس ما ا/ت اونقدری مست شده بود که خوابش برد بغلش کردم و با مینسو رفتیم توی ماشین مینسو رو رسوندم و رفتیم سمت خونه ی من ا/ت روی تخت گذشتم توی فکر این بودم که لباسش رو عوض کنم یانه اما اگه توی این لباس باشه اذیت میشه پس دلو به دریا زدم و لباساش رو عوض کردم و خیلی اروم با ارایش پاک کن ارایشش رو پاک کردم وقتی داشتم میرفتم احسسا کردم یه صدای ارومی داره صدام میزنه برگشتم و دیدم ا/ت مثل بچه ها با چشمای خوابالو داره بهم نگاه میکنه بهش خردیدم و رفتم سمتش و گفتم
-چرا بیدار شدی؟
.
.
.
اسلاید دوم(استایل مینسو)
اسلاید سوم(استایل کوک)
اسلاید چهارم(استایل ا/ت)
-واو واقعا قشنگ شدی بانوی من. لبخند پر از خجالتی بهش زدم
+تو هم خیلی خوب شدی
رفتیم سمت ماشین و سوار شدیم. رسیدیم دم در خونه ی مینسو. اومده بود بیرون و منتظرمون بود کوک براش بوق زد و گفت
-چه طور خوشگله. سوار شو
÷برو اقا مزاحم نشو) و سوار شد
وقت داشتن باهم شوخی میکردن با پوزخند بهشون نگاه میکردم مینسو سوار شد حال و احوالی کردیم کوک به سمت بار حرکت کرد رسیدیم و رفتیم سمت خلوت ترین قسمت بار و کنارهم نشستیم کوک یه ودکا سفارش داد داشتیم میخوردیم و حرف میزدیم که یکی از هرزه های بار اومد سمت کوک نشست روی پاهاش و گفت
(چه طوری ددی؟)
-با زبون خوش میگم بهت برو اونور(خیلی جدی)
اما نرفت که هیچی دستش رو کشید رو خط فک کوک و گفت
(اوفففف ددی) کوک عصبانی شد و یه سیلی بهش زد و پرتش کرد اونور و گفت
-گمشو عوضی.
+چرا زدیش حالا؟
-من زیاد بار میومدم ی دوره ای میدونم چه طوری باید با هرزه ها رفتار کرد
مینسو خندید و گفت
÷با رفیقم اینجوری رفتار نکنیا.
+مینسو. مگه من هرزه ام شترمرغ با رفیقت درست حرف بزن
-ا/ت تو اتفاقا دختر خیلی خوبی هستی.
توی همین حال و هوا بودیم که من گفتم
+من میرم یکم قدم بزنم کوک و مینسو سرشون رو به معنی باشه تایید کردن و کوک گفت
-اتفاقی افتاد بهم زنگ بزن یا صدم بزن
حرفش رو تایید کردم و رفتم داشتم قدم میزدم و به شرابا و لیوانا و ادمایی که یا از سر بیکاری یا برای قرار یا از سر عادت اومده بودن نگاه میکردم که با برخورد به یه نفر به خودم اومدم واتتت ای این که سونگ هیونه اکسم بدون هیچ حسی خیلی خشک بهش نگاه کردم بهم نگاه کردو گفت
(خانم خانما از این طرفا . مارو نمیبینی حالت خوبه؟)
+خفه شو
(چه زبون درازم شده.)
پشت رو کردم بهش که دستم رو کشید و بردم خلوت ترین جای بار کلی جیغ زدم
+یااااا ولم کن عوضی. کوککککککک.
یعنی دقیقا جایی که مینسو و کوک نشسته بودن.
*کوک ویو*
دقیقا بهد از چند دقیقه که ا/ت رفت من و مینسو داشتیم راجب فردا حرف میزدیم که با صدای ا/ت به خودم اومدم که دیدم یه مرد گرفتتش و داره اذیتش میکنه از جام بلند شدم رفتم سمت اون مرده
با یه لگد به پهلوش از ا/ت جداش کردم ا/ت رو بغل کردم و گفتم
-ا/ت خوبی؟
سرش رو به معنی اره تکون داد که مرده اومد سمتمون و گفت
(اوه شما کی باشید؟)
-کوک دوست پسر ا/ت و شما؟
(من سونگ هیون دوست پسر قبلی ا/ت)
بهش نگاه کردم و دوتا کف گرگی خوابوندم توی صورتشو گفتم
-عوضی وقتی دیگه باهم رابطه ای ندارید حق نداری اذیتش کنی قطعا یه دلیلی داشته که ازت جدا شده اونقدری زدمش که دیگه نا نداشت البته اگه ا/ت نمیگرفتم بیشترم میزدمش بعد از این که یه دل سیر زدمش دست ا/ت رو گرفتم و رفتیم سمت مینسو ا/ت گفت
+امیدوارم دیگه کسی مزاحممون نشه.
هم من هم مینسو حرفش رو تایید کردیم و با خیال راحت نوشیدیم مینسو خیلی نخورد منم همینطور اما برعکس ما ا/ت اونقدری مست شده بود که خوابش برد بغلش کردم و با مینسو رفتیم توی ماشین مینسو رو رسوندم و رفتیم سمت خونه ی من ا/ت روی تخت گذشتم توی فکر این بودم که لباسش رو عوض کنم یانه اما اگه توی این لباس باشه اذیت میشه پس دلو به دریا زدم و لباساش رو عوض کردم و خیلی اروم با ارایش پاک کن ارایشش رو پاک کردم وقتی داشتم میرفتم احسسا کردم یه صدای ارومی داره صدام میزنه برگشتم و دیدم ا/ت مثل بچه ها با چشمای خوابالو داره بهم نگاه میکنه بهش خردیدم و رفتم سمتش و گفتم
-چرا بیدار شدی؟
.
.
.
اسلاید دوم(استایل مینسو)
اسلاید سوم(استایل کوک)
اسلاید چهارم(استایل ا/ت)
- ۹.۰k
- ۱۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط